این پست به واکاوی نقش عده ای در ایران می پردازد که در 40 سال گذشته بخش عمده ای از همه مشکلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردم ایران را با توسل به روشهای شیطانی پدید آورده اند اما نه تنها بیشترشان هنوز گیر نیفتاده اند که نقشی در حد منجی مردم ! برای خود قائل هستند. در این مطلب ابتدا به چند خط پیشگفتار و بعد هم به بیان اصل مطلب پرداخته ام، پیشاپیش از دقت نظری که در مطالعه این پست می فرمایید صمیمانه سپاسگزاری می نمایم.
پیشگفتار:
حدود ساعت 2 عصر روز 22 بهمن 1357 من در سن حدود 17 سالگی بعد از نزدیک به یکسال شرکت در تظاهرات خیابانی در شیراز ، انقلاب اسلامی را در حال پیروز شدن می دیدم.در همین لحظات بر اثر تیراندازی نبش خیابان خیام از زند، مرد میان سالی تیر به گلویش خورد و من سوار بر آمبولانس او را به بیمارستان نمازی رساندم در بین راه مرد مجروح که بسختی حرف می زد و نفس می کشید از من خواست گوشم را به دهانش نزدیک کنم، من چنین کردم و او از من خواست اگر شهید شد به آدرسی که گفت خبر دهم ، من به او دلداری و روحیه دادم که نترس توشهید نمی شوی و زنده می مانی، باز خواست گوشم را نزدیک ببرم و بعد که چنین کردم گفت: من از شهادت نمی ترسم بلکه از اینکه از فردا ایران بهشت می شود و من نیستم ببینم ناراحتم!.
اصل مطلب:
این خاطره را ذکر کردم تا بگویم کشور با نثار جان صدهها هزار نفر از کسانی که بدنبال اشاعه اخلاق، معنویت، عدالت، آزادی ، انسانیت و پیشرفت مادی بودند به اینجا رسیده است. در این بین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بتدریج عده ای که قبلا اکثرا در فقر و فلاکت مادی و گاه فرهنگی بسر می بردند ، شرایط را برای کنار زدن همه آنهایی که واقعا بدنبال خدمت و پیشرفت و توسعه همه جانبه بودند، با توسل به باند و باند بازی و بکارگیری روشهای شیطانی و بیرحمانه فراهم ساختند. در واقع می خواهم بگویم آنهایی که دم از خدا و دین می زنند و ادعایشان گوش فلک را کر کرده است و با بی شرمی فراوان سوار بر گورده مردم ، خود را به مسئولیتهای بالا و ثروت های بادآورده ای رسانده و می رسانند که قبلا حتی خواب آن را هم نمی دیدند، بدانند که دیر یا زود دستشان رو می شود و باید جوابگو باشند.
این عده شاید در حال حاضر با باند بازی و زد و بند و نیز با توسل به ریا و تذویر و بکارگیری روشهای شیطانی، افراد شایسته و باسواد و دست و چشم پاک و دارای توان مدیریتی و کار بلد را کنار زده و خود را بالا کشیده اند، اما هم خودشان می دانند و هم خدا می داند که دیر یازود هرچقدر هم برای خودشان پشتوانه اداری و امنیتی و سیاسی و اقتصادی هم فراهم کرده باشند، سرانجام با خفت و خواری فراوان روبرو خواهند گردید. امروزه بخش عمده ای از مشکلات اقتصادی، سیاسی،فرهنگی و روانی مردم ایران بدلیل سوی مدیریت و رفتار و تصمیم سازیهای فاجعه بار همین گروه می باشد.
متاسفانه دامنه منافع سیاسی و اقتصادی آنها حتی گریبان سیاست خارجی و روابط بین المللی کشور را نیز گرفته است و بخشی از امنیت و منافع ملی ما دست آویز کسب ثروت و منافع سیاسی بیشتر این گروه شده است.
این گروه اگر احساس کنند کسی سر راه منافع سیاسی و اقتصادی آنها را مانع تراشی می کنند در کمترین زمان ممکن چنان بلایی سر آن می آورند که از زنده بودن خود پشیمان گردد!.
بخش عمده ای از مشکلات فقر و نداری مردم ناشی از رفتار و تصمیمات همین گروه است اما با نهایت پرویی دیگران و حتی مردم را مقصر نشان می دهند.
گلوی سیاست خارجی کشور را چنان فشار می دهند که تا مرز خفگی از نوع مرحوم قاشخچی پیش رفته است و شدیدا بر دامنه تهدیدات نظامی ضد کشور می افزایند، اما با زرنگی خاص شیطان، آن را بر گردن اسراییل و امریکا می اندارند.
در اینکه بویژه دول کنونی در امریکا و اسراییل و عربستان بدلیل تضاد شدید منافع با سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ، بدنبال ضربه زدن به منافع ، امنیت و استقال ایران هستند شکی نیست، اما سئوال اینجاست که چرا این عده بجای مقابله منطقی با دشمنان ایران در چارچوب قوانین و پروتکلهای رایج بین المللی، خود دست به رفتارهای می زنند که در افکار عمومی داخلی و بین المللی نوعی همدلی با سیاستهای خصمانه دشمن ایجاد می کنند.
خدا کند تا دیر نشده این عده از خواب خرگوشی بیدار شوند تا صدمات کمتری به امنیت، منافع ملی و استقلال ایران وارد شود هرچند چه خوب گفته اند که : کسی را که خواب است می توان بیدار کرد، اما کسی که خود را بخوابی زده است، نمی توان براحتی بیدار نمود!.
سعید شجاعی سعدی -شیراز
پیشگفتار:
حدود ساعت 2 عصر روز 22 بهمن 1357 من در سن حدود 17 سالگی بعد از نزدیک به یکسال شرکت در تظاهرات خیابانی در شیراز ، انقلاب اسلامی را در حال پیروز شدن می دیدم.در همین لحظات بر اثر تیراندازی نبش خیابان خیام از زند، مرد میان سالی تیر به گلویش خورد و من سوار بر آمبولانس او را به بیمارستان نمازی رساندم در بین راه مرد مجروح که بسختی حرف می زد و نفس می کشید از من خواست گوشم را به دهانش نزدیک کنم، من چنین کردم و او از من خواست اگر شهید شد به آدرسی که گفت خبر دهم ، من به او دلداری و روحیه دادم که نترس توشهید نمی شوی و زنده می مانی، باز خواست گوشم را نزدیک ببرم و بعد که چنین کردم گفت: من از شهادت نمی ترسم بلکه از اینکه از فردا ایران بهشت می شود و من نیستم ببینم ناراحتم!.
اصل مطلب:
این خاطره را ذکر کردم تا بگویم کشور با نثار جان صدهها هزار نفر از کسانی که بدنبال اشاعه اخلاق، معنویت، عدالت، آزادی ، انسانیت و پیشرفت مادی بودند به اینجا رسیده است. در این بین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بتدریج عده ای که قبلا اکثرا در فقر و فلاکت مادی و گاه فرهنگی بسر می بردند ، شرایط را برای کنار زدن همه آنهایی که واقعا بدنبال خدمت و پیشرفت و توسعه همه جانبه بودند، با توسل به باند و باند بازی و بکارگیری روشهای شیطانی و بیرحمانه فراهم ساختند. در واقع می خواهم بگویم آنهایی که دم از خدا و دین می زنند و ادعایشان گوش فلک را کر کرده است و با بی شرمی فراوان سوار بر گورده مردم ، خود را به مسئولیتهای بالا و ثروت های بادآورده ای رسانده و می رسانند که قبلا حتی خواب آن را هم نمی دیدند، بدانند که دیر یا زود دستشان رو می شود و باید جوابگو باشند.
این عده شاید در حال حاضر با باند بازی و زد و بند و نیز با توسل به ریا و تذویر و بکارگیری روشهای شیطانی، افراد شایسته و باسواد و دست و چشم پاک و دارای توان مدیریتی و کار بلد را کنار زده و خود را بالا کشیده اند، اما هم خودشان می دانند و هم خدا می داند که دیر یازود هرچقدر هم برای خودشان پشتوانه اداری و امنیتی و سیاسی و اقتصادی هم فراهم کرده باشند، سرانجام با خفت و خواری فراوان روبرو خواهند گردید. امروزه بخش عمده ای از مشکلات اقتصادی، سیاسی،فرهنگی و روانی مردم ایران بدلیل سوی مدیریت و رفتار و تصمیم سازیهای فاجعه بار همین گروه می باشد.
متاسفانه دامنه منافع سیاسی و اقتصادی آنها حتی گریبان سیاست خارجی و روابط بین المللی کشور را نیز گرفته است و بخشی از امنیت و منافع ملی ما دست آویز کسب ثروت و منافع سیاسی بیشتر این گروه شده است.
این گروه اگر احساس کنند کسی سر راه منافع سیاسی و اقتصادی آنها را مانع تراشی می کنند در کمترین زمان ممکن چنان بلایی سر آن می آورند که از زنده بودن خود پشیمان گردد!.
بخش عمده ای از مشکلات فقر و نداری مردم ناشی از رفتار و تصمیمات همین گروه است اما با نهایت پرویی دیگران و حتی مردم را مقصر نشان می دهند.
گلوی سیاست خارجی کشور را چنان فشار می دهند که تا مرز خفگی از نوع مرحوم قاشخچی پیش رفته است و شدیدا بر دامنه تهدیدات نظامی ضد کشور می افزایند، اما با زرنگی خاص شیطان، آن را بر گردن اسراییل و امریکا می اندارند.
در اینکه بویژه دول کنونی در امریکا و اسراییل و عربستان بدلیل تضاد شدید منافع با سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی ایران ، بدنبال ضربه زدن به منافع ، امنیت و استقال ایران هستند شکی نیست، اما سئوال اینجاست که چرا این عده بجای مقابله منطقی با دشمنان ایران در چارچوب قوانین و پروتکلهای رایج بین المللی، خود دست به رفتارهای می زنند که در افکار عمومی داخلی و بین المللی نوعی همدلی با سیاستهای خصمانه دشمن ایجاد می کنند.
خدا کند تا دیر نشده این عده از خواب خرگوشی بیدار شوند تا صدمات کمتری به امنیت، منافع ملی و استقلال ایران وارد شود هرچند چه خوب گفته اند که : کسی را که خواب است می توان بیدار کرد، اما کسی که خود را بخوابی زده است، نمی توان براحتی بیدار نمود!.
سعید شجاعی سعدی -شیراز
No comments:
Post a Comment